محمد هادی زاهدی وفا رئیس دانشکده معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام و یکی از مشاوران و برنامه نویسان اقتصادی سعید جلیلی از کاندیداهای ریاست جمهوری دوره یازدهم است.
هم اکنون که جلیلی برنامه اقتصادی عملیاتی خود را برای رسیدن به اهداف سند چشم انداز 20 ساله و برنامه پنجم توسعه بیان کرده است، با زاهدی وفا در خصوص برخی از محورهای این برنامه گفتوگو کردیم که متن این گفتوگو را ملاحظه میکنید.
اقتصاد مقاومتی یکی از منویات مقام معظم رهبری است که کاندیداهای ریاست جمهوری باید به آن عمل کنند و حتی این موضوع به عنوان یک مطالبه از سوی مردم مطرح است با این شرایط که خدمتتان عرض شد یکی از اولویت های اصلی در اجرای این نوع اقتصاد جداسازی نفت از بودجه جاری کشور است که این موضوع نیز از منویات رهبر انقلاب است و سالها است که این موضوع را بیان می کنند لطفا بفرمایید برنامه عملیاتی و اجرایی شما در این باره چیست؟
زاهدی وفا: یکی از تهدیداتی که در سالهای اخیر اقتصاد ما را نشانه گرفته است بحث اتکا اقتصاد و بودجه جاری که بخشی از بودجه دولت به شمار میآید، به نفت است.
به طور متوسط در 12 سال گذشته 50 درصد از بودجه عمومی کشور با نفت در ارتباط بوده و دولتمردان به دلایلی که بعد گفته میشود، کمترین تلاش را برای جداکردن این بودجه از نفت انجام داده اند.
باید گفت علی رغم اینکه این بحث در برنامه چهارم تدوین شده بود، اما به دلیل عدم نتیجه عینا در برنامه پنجم نیز آمده است.
علی رغم اینکه دولتها نتوانستند چنین قدرتی را در اقتصاد بوجود آورند، بنابراین وقتی تهدید خارجی صورت میگیرد و اقتصاد نبردگاه ایران و کشورهای متخاصم میشود، شاهد هستیم که یکی از نقاط ضربه پذیر همین بخش نفت می شود، زیرا دشمن می داند نقطه ضعف ما کجا است.
مسلما اگر دولتی بخواهد آرمانهای انقلاب و نظام را دنبال کند باید این مدیریت حکیمانه و تدبیر را داشته باشد که بتواند بودجه را مستقل از نفت اداره کند.
ما براساس یک برنامه مدون سعی خواهیم کرد در یک فرایند چند ساله بودجه جاری (سال 92) که به طور متوسط 30 درصد متکی به نفت است را سالانه 5 تا 7.5 درصد این بودجه جاری از اتکا به نفت کم کنید و درآمدهای دیگری را بتوانیم جایگزین کنیم.
ممکن است در مدت 4 سال این درآمد از بودجه جدا نشود، ولی حداقل به کمترین میزان خود خواهد رسید.
به طور مشخص بفرمایید که چه درآمدی باید جایگزین شود؟
زاهدی وفا: درآمدهایی که معمولا در عرف اقتصاد و در کشورهای پیشرفته و حتی در حال توسعه میتواند بودجه کشور را تامین کند، یکی درآمد مالیاتی است و دیگری فروش اموال دولتی است که تحت عنوان اعتبارات تملک دارایی شناخته می شود و حتی خصوصی سازی واقعی هم در این زمینه کمک می کند.
باید گفت برای جایگزین کردن این درآمد اولا یک فرهنگ سازی مناسبی نسبت به مالیات باید صورت بگیرد و این بدان معنی است که اگر ما میخواهیم مالیات بگیریم اول نرویم سراغ اصناف و در ابتدا باید نظام مالیات خود را اصلاح کنیم.
من خودم طراح تحول اقتصادی بودم در آن برنامهای که تدوین کردیم، قرار بود تحول نظام مالیاتی، پولی و هدفمند کردن یارانه با هم و همسو باشد، اما وقتی در دولت دهم طرح تحول اقتصادی وارد فاز اجرایی شد، این همسویی و همپوشانی محورهای طرح تحول فراموش شد و فقط طرح هدفمند کردن یارانهها اجرا شد.
بنابراین وقتی صبحت از اصلاح نظام مالیاتی میکنیم و صحبت از افزایش درآمد مالیاتی میکنیم به این معنی نیست که فقط به سمت مشاغل آزاد حرکت کنیم بلکه فکر میکنم اصلاح نظام مالیاتی خیلی فراتر از یک بخش است.
مطلب دیگر این است که برای همه دولتهای نوین برای نظام مالیاتی یک تعریف و کارکرد خاصی دارند.
متاسفانه هماکنون نظام مالیاتی که هیچ یک از کارکردهای اساسی خود را اجرا نمیکند.
وقتی صحبت از افزایش درآمد مالیاتی میکنیم، به معنی آن نیست که سراغ اقشار خاصی از جامعه برویم فکر میکنم، تحول ساختاری در نظام مالیات برای همه کسانی که در شرایط کنونی زندگی میکنند می تواند منجر به بهبود شرایط زندگی شان شود. مردم باید ثمره مالیاتی را که میدهند به صورت خدمات مشاهده کنند.
در برخی از کشورها مانند حوزه اسکاندیناوی 50 درصد از تولید ناخالص داخلی را مالیاتها تشکیل میدهند، بنابراین با افزایش مالیات میتوان خدمات بهداشتی، آموزشی و حتی عمرانی را بهبود بخشید.
بنابراین ناگزیر هستیم که برویم به این سمت تا ساختار نظام مالیاتی خود را اصلاح کنیم و حلاوت پرداخت مالیات را به مردم بچشانیم و در آن صورت مردم خودشان احساس میکنند وقتی این پول به جای آنکه صرف در مسائل بیهوده شود مردم از آن منفعت ببینند، از دادن مالیات احساس رضایت خواهند کرد.
هم اکنون هزینه سربار دولتی آنچنان زیاد است که دولتها با گرفتن مالیاتها فقط هزینه سربار را تامین کردهاند و نتوانستهاند، کارایی مالیات را به مردم نشان دهند.
نباید فراموش کرد که صنعت نفت و توسعه این صنعت نیز می تواند به صنایع دیگر و حتی رشد اقتصادی کمک کند برنامه مشخص آقای جلیلی برای توسعه این صنعت چیست؟
زاهدی وفا: منفعت نفت در کشورهایی مثل ایران که در حال توسعه است، چند کارکرد برای اقتصاد دارد یکی اینکه ما از نفت درآمد ارزی بدست میآوریم که بخشی از این درآمد را در بودجه میآوریم و این همان بحث وابستگی بودجه کشور به نفت را تشکیل میدهد.
اما یک کار دیگر این است که نفت میتواند تراز بازرگانی را تنظیم کند، زیرا ما یک صادرات داریم و یک واردات که این صادرات نفت خام تراز بازرگانی را تنظیم میکند، اما دو بحث دیگر هم وجود دارد که یکی نفت تامین کننده انرژی اقتصاد است، یعنی به عنوان یک کالا وارد اقتصاد میشود.
که در این باره باید گفت تقریبا 30 درصد از کالا را بخش انرژی تشکیل میدهد.
نفت کارکرد دیگری نیز دارد که بخش پسین و پیشین نفت در صنعت است که نفت خوراک پتروشیمی و پالایشگاه را تامین میکند و از طرفی نفت محور توسعه اقتصادی است، یعنی اگر پالایشگاه ساخته میشود، بسیاری از صنایع را درگیر میکند، بنابراین تمام این موارد ارتباط نفت با اقتصاد است.
متاسفانه به خاطر سابقه اتکا به نفتی که داشتیم شاهد وزن غیر مناسب این ارتباطات با اقتصاد هستیم، مثلا در ارتباط اول ایران تبدیل به یک خام فروش شده است که از نظر اقتصادی هیچ منطقی ندارد، اما ارتباطهای بعدی در اقتصاد ما نقش کمتری داشته است و باعث شده بخش نفت و صنعت ارتباطات دائمی نداشته باشد.
اگر ما میتوانستیم فرایند تولید کالای نفت را کامل کنیم یک بشکه نفت را که اکنون در دنیا به میزان 100 دلار میفروشیم، حدود 1300 دلار ارزش افزوده ایجاد میکند، بنابراین، یکی از موضوعات مهم اقتصاد این است که ما فکر کنیم که این نفت را چگونه در صنعت وارد کنیم و فرآورده با ارزش افزوده بالا تولید کنیم و بتوانیم زنجیره ارزش افزوده را که خودمان در آن مزیت نسبی داریم، کامل کنیم.
بنابراین راهبرد کنونی این است که از این مزیت نسبی یعنی نفت باید حداکثر استفاده را کرد و نسبت به رابطه صنعت با اقتصاد و نفت با صنعت تجدید نظر کنیم.
این یکی از موضوعات مهم است که در سال های گذشته در حد شعار مطرح شده است، اما کمترین عمل در این زمینه صورت گرفته راه کار عملیاتی شما در این باره چیست؟
زاهدی وفا: بله. این کار به هر حال باید شروع شود، یعنی این تفکر هر چه زودتر باید اجرایی شود، ولی ممکن است در مدت 4 سال به نتیجه نرسیم، ولی این کار باید آغاز شود که این راهبرد برکات زیادی را در آینده به همراه خواهد داشت.
یک چیز را باید به عنوان برنامه عملیاتی بپذیریم و این موضوع آن است که آیا سیاستمداران چنین چیزی را خواهند پذیرفت یا نه.
پاسخ در این است که تا شخص اول دولت یعنی رئیس جمهور این موضوع برایش مهم نباشد، به این سمت حرکت نمیکند و این فرد باید تفکر این که اقتصاد از سیاست جداست را نهادینه داشته باشد.
در آن صنعت ما دائما صحبت از حمایت از تولید میکنیم، اما تا وقتی که بازگشت سرمایه در تولید کمتر از توزیع باشد، بنابراین این سرمایه بیشتر به سمت توزیع میرود، بنابراین اگر میخواهیم سرمایهها به یک بخش هدایت شود، باید در سازماندهی بازده سرمایه به گونهای عمل کنیم که بازده سرمایه در تولید به نفع سرمایهگذار شود که خوشبختانه نفت این پتانسیل را دارد و این به صورت مصنوعی نیست که بخواهیم به صورت دستوری نرخ بازده سرمایه را در نفت بالا ببریم.
وقتی ما 100 دلار را 1300 دلار میخریم این موضوع نشان میدهد که چه سودی در این حوزه بوده و هست که آن را باید جذب کنیم.
شاید تاکنون درایت و تدبیر در این قسمت نبوده و اگر کسی هم به آن توجه کرده شاید کار سختی بوده است، ولی باز تاکید میکنم که باید به این سمت قدم برداریم.
یک دورهای شورای انرژی در کشور مطرح شد که بخشی از این بحثها باید در آن شورا مطرح میشد.
من در سال 85 در برخی از جلسات شورا شرکت میکردم، اما اکنون شاهد تعطیلی این شورا هستیم، هماکنون نیز من به طور جد به دنبال شورای عالی انرژی هستم و امیدوارم که در دولت آینده این اتفاق رخ دهد، این شورا میتوان نقش بسیار مفیدی را در صنعت نفت و در خصوص رابطه آن با اقتصاد و دیگر منابع ایفا کند.
من فکر میکنم که در داخل کشور کمبود سرمایه نداشته باشیم زیرا علیرغم اینکه ما رشد نقدینگی داریم بعضی از منابع از کمبود نقدینگی ناراحت هستند، بنابراین به جای کمبود سرمایه، در نظام تخصیص منابع مشکلاتی داریم و این نظام تخصیص منابع باید اصلاح شود.
نظر شما